يلدا

حالم امروز بد جور هوايي است نميدانم چه ناجور هوايي است گذر از صد حادثه کردم باز اما چه سود از امروز اين حال و اين سوگ نوايي .يا رب نظري کن ما را در طالب خود جايي ده ما را تا تو هستي غم نيست اما تو را گم کرده و غم بس ژياد است ما را

گاه باراني ام گاهي داغ و سوزانم چه هوايي است نمي دانم من آن روز که بدرودت گفتم همان لحظه مردم همان لحظه پرپرشدم اما تو نديدي .ببار بر خاکسترهاي ريخته بر جاده هايي که هرگز ما را به هم نرسانيد .چه آهسته در خود ناليدم و چه بي پروا رفتي .بر سنگ مزارم اشک هايم را نقاشي بکش تا بدانم اشک هايم را نگريستي.معبودم هزار بار ستايشت کردم کجاس دستان رحمتت عشق را از وجودم پاک کن .گر ميگويي عشق تاوان دارد و بايد بگيري .بگير بتاز من گذر از آتش عشق نمودم جان دادن چه سهل است .تاوان عشق کشيدن است ميدانم اما فقط من .؟تو نبودي ؟؟؟؟؟هر بار برايت مينويسم اما پاسخت هرگز نخواهم داد اينگونه تو تاوان ميدهي من نيز ميکشم درد عشقي که بر جانم نهادي .وعده مان باشد کلام من منتظرم بمان